هنوز نم خاک مزار استاد محمدرضا شجریان خشک نشده و همچنان مرغ سحر خوانی به یادش ادامه دارد که جدال لفظی دو خواننده سطح پایین، تلنگر میزند روی پَست و مبتذل موسیقی کماکان دارد و حقیرانه نفس میکشد.
تتلو استاد تعبیه فحش پایینتنهای و الفاظ رکیک در ترانهها که هزار بار بلاتشبیه، روی ایرج میرزای خدابیامرز را هم سفید کرده با پویان مختاری، خواننده مهاجرت کرده و مبدع و گرداننده «حضرات بت»(!) در دنیای شرطبندی، به جان هم افتادهاند. در صفحات شخصی برای یکدیگر شاخوشانه میکشند و کُری میخوانند. اوج رونق کاذب این شامورتیبازی مجازی، اما آنجا رخ مینماید که مجلس گرمکنان نامعلومی پای ریحانه پارسا، استعداد تلفشده (!) و فرصت نیافته سینما و تلویزیون را هم به این دعوای زرگری کشاندهاند تا او را گزینه جدید همراهی با مختاری، در دوران پسا جدایی جا بزنند!
از آنسو، خواننده درجه چندی مثل مهراد جم چند روز سر خلقالله را با مهاجرت و شائبه بالا کشیدن سرمایه اسپانسرها و رِل زدن با دنیا جهانبخت گرم کرده!
شنیدههای بهدردنخوری از قماربازان و سیاهیلشکرهای سوپراستار نما که با انوار تقلبی زندگیهایی لوکس و پرتجمل، چشم حسرتبار بسیاری از کاربران را گرفتهاند. ستارههای حلبی و آدمهای تهی که نوری عاریتی را از صدقهسر همین عنایت کورکورانه فالوورها میگیرند. رفتارهای بهاصطلاح خودشان «پلشت» را عادیسازی میکنند و بهمرور گند میزنند به ادبیات و فرهنگ ما و شعورمان را به بازی میگیرند.
نمیگویم بیایید همه یکدست به نوای شجریان دل بدهیم، کمانچه و سهتار کیهان کلهر گوش بگیریم و خدایناکرده شاهنامه فردوسی از دستمان نیفتد! انصافاً اما این دورریزهای موسیقی را آگراندیسمان نکنید. نازل و هرز بودنشان را درک کنید و دنبالشان نکنید. انصافاً نمیشود در فقدان امثال شجریان اشک ریخت و همزمان فالوور این جماعت از رده خارج بود.
اینها با حاشیههای بنجل و اسقاط، به هوای شما زندهاند. بقا از توجه، هزینه و لایک صادقانه شما میگیرند و در خفا ریشخندتان میکنند که محو شارلاتان بازیشان شدهاید.
دریغ از دستهگلهای موسیقی که میروند و صد افسوس از دسته بنجلهایی که در خلأ الماسهای درخشان، با زرقوبرقی قلابی، در سطح وسیع مزخرف و بیهوده به هم میبافند.
هادی اعتمادی مجد - صفحه شیشهای
انتهای پیام/#